نیت خیر
اسفند ماه سال گذشته بود. یکی از خیّرین مورد اعتماد، که با نیت خیر از ابتدای تاسیس صندوق همراه ما بود تماس گرفت. ظاهرا روز قبل که برای خرید سال نو به بازار رفته بود در یک کفاشی با فردی مواجه شده بود که با کفشهای مندرس برای خرید مراجعه کرده و چند بار قیمت کفشهای مختلف را پرسیده بود ولی با توجه به موجودی داخل جیبش موفق به خرید نشده و سرانجام دستخالی برگشته بود.
با دیدن این ماجرا جرقهای در ذهن خیّر عزیز ما شکل گرفته و مصمم شده بود با توجه به شناختی که از خیریه فاطمیون داشت مبلغی را به عنوان خرید کفش به خانوادههای تحت پوشش اختصاص دهد.
با عوامل اجرایی صندوق، صحبت شد و راههای عملیاتی شدن این کار بررسی شد. با توجه به نزدیک شدن روزهای پایانی سال بهنظر میرسید این تصمیم به راحتی عملی نیست.
به خیّر محترم پیشنهاد کردیم، شما هر مبلغی که مورد نظرتان هست در قالب سبد غذایی که ما معمولا به خانوادههای تحت پوشش میدهیم پرداخت کنید.
اما ایشان موافق این کار نبود و مایل بود مبلغ مورد نظرش صرفا برای خرید کفش و یا پوشاک هزینه شود. شاید به این وسیله میخواست شادی و نشاطی هرچند کوچک را به کمک کفش و لباس نو برای آنها فراهم کند .
با توافقی که با ایشان انجام شد به این نتیجه رسیدیم که صد و سی خانواده که از نظر صندوق برای دریافت کمک در اولویت بودند درنظر گرفته شوند و مبلغ صد و پنجاه هزارتومان برای هرخانواده پرداخت شود.
با توجه به این که در نیمه دوم اسفند ماه بودیم وبا درنظر گرفتن اشتغالات آخر سال، وقت کمی برای انجام منظور دوستمان داشتیم پس قرار براین شد، بعد از گرفتن تایید نهایی از خیّر محترم، به سرپرستان خانواده ها پیامک بزنیم و اطلاع دهیم برای دریافت مبلغ صد و پنجاه هزار تومان به مناسبت سال جدید، یک شماره کارت به ما اعلام کنند .
البته با توجه به این که بعضی از سرپرست خانوار های ما تبعه افغانستان بودند واصلا کارت بانکی نداشتند، بعضی از مددجوها موبایل نداشتند و بعضی اصلا سواد نداشتند مشکلاتی سر راه وجود داشت.
فکر میکردیم باید پروسهی طولانی طی شود تا این کار انجام شود ولی در کمال تعجب طیّ بیست و چهار ساعت اکثر سرپرستها شماره کارتشان را به دست ما رساندند و در ساعات بعدی هم همه شماره کارتها کامل شد.
بعضی به هم خبر داده بودند بعضی توسط پشتیبانها مطلع شده بودند و . . . خلاصه مشکل اطلاعرسانی به لطف خدا راحت حل شد.
بعد از پیامک ما برای درخواست شماره کارت، پاسخهای جالبی هم به دست ما رسید.
یک نفر تشکر کرده بود که با دریافت این مبلغ میتواند مشکلاتش را شب عیدی حل کند. دیگری نوشته بود این مبلغ برای درمان بیماری کمکش میکند وبعدی آن را برای پرداخت اجاره خانهاش لازم داشت و…. جالب این که یک نفر برای این که مطمئن شود شماره کارتش به دست ما میرسد پنج بار آن را پیامک کرده بود.
قرار شد با توجه به این که زمان زیادی تا شروع سال جدید نداشتیم با خیّر مورد نظر، تماس بگیریم تا مبلغ را به دست ما برساند .
ساعت سه و نیم بعداز ظهر بود که یکی از مسئولین صندوق با خیّر محترم تماس گرفت . طبق برآورد ما ایشان باید مبلغ نوزده میلیون و پانصد هزار تومان برای ما واریز میکرد.
در کمال بهت و ناباوری ایشان با شنیدن مبلغ، تعجب کرد و گفت : طبق محاسبهی من، مبلغ یک میلیون و پانصدهزار تومان میشد.
بنده خدا در محاسباتش یک صفر را جا انداخته بود و وقتی فهمید اشتباه کرده ضمن این که خیلی ناراحت و خجالتزده شده بود، عذرخواهی کرد و گفت که آمادگی پرداخت چنین مبلغی را ندارد. نیت خیر
حالا ما مانده بودیم با فروغی که در ذهن ها شکل گرفته بود و صد و سی خانواده ی امیدوار که هر کدام برای این پول نقشه ها کشیده بودند.
ساعت چهار همان روز جلسه داشتیم تصمیم گرفتیم تمام راههای موجود را بررسی کنیم و راه چاره ای پیدا کنیم. همه به تکاپو افتاده بودند. با امیدی که به مددجوها داده بودیم راه برگشتی وجود نداشت. یک نفر پیشنهاد داد تا این مبلغ را که مقدار کمی هم نبود قرض بگیریم. دیگری پیشنهاد داد موضوع را به بعد از عید موکول کنیم و … دقایق سپری میشد ولی ما هنوز به نتیجه مورد قبولی نرسیده بودیم.
هنوز زمان زیادی نگذشته بود که به لطف و کرم خدای مهربان و نیت خیر خیّر محترم ، ایشان دوباره تماس گرفت و از فراهم شدن کل مبلغ مورد نیاز خبر داد.
همگی خیلی خوشحال شدیم و نفس راحتی کشیدیم. به نظر میآمد خالق مهربان، نیت خیر عزیزمان را مورد قبول قرار داده و خود سببساز شده تا در آن شب عید نیازهایی را از نیازمندانی برآورده کند.
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
طبق معمول خدای بزرگ به کمک ما آمده بود. آن شب وقتی کارها انجام شد همه با لبخند رضایت جلسه را ترک کردند ولی این که چطور این مبلغ در مدت کوتاهی فراهم شده بود مثل یک راز سر به مهر ماند.
هـان مشـو نـومید نـــور از آسمان
حق چو خواهد می رسد درهر زمان