همدلی

خاطره ای که می خواهم برایتان تعریف کنم درمورد پشتیبانی یکی از خانواده های مددجوست که چند روزی بود به موسسه معرفی شده بود و برای انجام تحقیقات لازم باید به منزلش مراجعه می کردم.
بار اولی که مراجعه کردم؛ متوجه شدم بنده ی خدا به خاطر بیماری فرزندش و خانه ای که درحال ساخت بود؛ حسابی زیر بار قرض رفته و مشکلات زیادی پیدا کرده است. به لطف خدا و یاری دوستان مقدمات لازم انجام گرفت و خانواده ی مددجو زیر پوشش خیریه ی فاطمیون قرار گرفتند و هر ماه یک بسته کمکی دریافت می کردند. این حداقل کمکی بود که می توانستیم به آن ها بکنیم. شاید اندکی از نگرانی هایشان تخفیف یابد.
مدتی گذشت؛ بار دوم برای سرکشی سراغ این خانواده رفتم و حال و احوال پرسیدم. با کمال خوشحالی دیدم؛ به واسطه ی تلاشی که مددجوی فعال ما داشته؛ ارتقاء شغلی پیدا کرده و الحمدلله وضعیت کاری اش از نظر درآمد خیلی بهتر شده بود. به عنایت الهی بیماری فرزندش هم بهبود پیدا کرده بود.
بنده ی خدا خودش، این خبر خوب را با شور و شوق به من داد. او اضافه کرد؛ خدا رو شکر وضع زندگی ام تغییر کرده و مشکلاتم خیلی کمتر شده است. پنج شش ماه پیش، خودم به مسئولین خیریه زنگ زدم؛ از آن ها تشکر کردم و گفتم که دیگر به بسته کمکی احتیاجی ندارم. این سبد را به یک خانواده دیگر که نیاز دارند اختصاص دهید.
مشکلاتی که به واسطه ی آن ایام خاص، در زندگی اش به وجود آمده بود و با گوشت و پوست و استخوان لمسشان کرده بود؛ او را کاملا به همدلی با نیازمندان راغب کرده بود. برایم جالب بود؛ کسی که در یک منطقه ی پایین شهر زندگی می کند و تا همین چند ماه پیش به کمکهای خیریه نیاز داشته؛ آن قدر مناعت طبع دارد که خودش پیش قدم شود و همان مقداری را که به او کمک می شده ببخشد؛ شاید گره از کار دیگری بگشاید و دل درمانده ی عزیزی را شاد کند.
در حالی که بعضی از اقشار مرفه جامعه متاسفانه حتی با وجود وضعیت مالی مطلوب، این سخاوت و بخشش را ندارند. آن ها متوجه نیستند که انفاق مبالغی اندک، که شاید هیچ نقشی در زندگی آنها ندارد گاه می تواند خانواده ای را از بحران نجات دهد و عزیزانی را زیر همین سقف فیروزه ای به زندگی امیدوار سازد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.