خطای به جا

به نام خدا

خدمت دوستان عزیز سلام عرض می کنم و خاطره ام رو با یک مقدمه شروع می کنم:
یک باور قلبی بین بعضی آدمها هست و احتمالا بزرگترها بیشتر اون رو شنیدن که میگه “هر کس توی دنیا نون اعتقادش رو میخوره.”
به نظر میاد این جمله با اندکی توضیح و تفسیر، هم مبنا و ریشه قرآنی و روایی داره وهم مبنای روانشناختی.
از آقا امام رضا علیه السلام روایت داریم که حضرت می فرمایند: به خداوند گمان خیر و نیک ببر؛ چون خداوند می فرماید، من نزد گمان بندگانم هستم. اگر بنده ی مومنم به من گمان خیر ببرد، من با خیر و خوبی با او برخورد می کنم و اگر بنده ام به من، گمان شر ببرد؛ شر به او می رسد.
از باب روانشناسی هم همچین مفاهیمی مکرر عنوان شده. آقای حورایی در کتاب “همه چیز با خدا ممکن است” می گه: ما ده قانون در کائنات داریم؛ که یکی از این قوانین قانون “کارما”ست به معنای بازتاب. یعنی ما هر چه در دنیا دریافت می کنیم؛ بازتاب تفکرات وافعال و رفتار ماست. انسان هرطور به این عالم، ظن و گمان داشته باشد، همانطور پاسخ می گیرد. اگر انسان مثبت اندیش باشد هرچه برایش رقم می خورد امورات مثبت است و اگر منفی نگر و منفی اندیش باشد امور منفی را در این عالم جذب می کند.
مثلا کسی که تازه گواهینامه رانندگی گرفته؛ اگه مرتب به خودش بگه؛ الان تصادف می کنم؛ الان تصادف می کنم؛ قطعا تصادف می کنه. ولی کسی که همیشه در زندگیش دید مثبت داره و منتظر اتفاقات خوبه و مرتب به خودش می گه ان شاالله به این جایگاه و خواسته ام می رسم. ان شاءالله موفق می شم ( البته به شرطی که تلاش لازم رو هم داشته باشه) حتما اتفاقات مثبت زیادی در زندگیش می افته.
حالا بریم سراغ خاطره ای که می خوام براتون تعریف کنم:
اواخر اردیبهشت امسال، ما یک طرح فرهنگی رو برای خانواده های تحت پوشش اجرا کردیم به نام طرح “طهورا” که از نیمه شعبان شروع می شد و بر اساس برنامه ای از پیش تعیین شده، خانواده ها باید هر روز فعالیتی رو که ازشون خواسته شده بود انجام میدادن و توی دفترچه ای که به همین منظور تهیه شده بود ( به صورت خوداظهاری) یادداشت می کردن و ابتدای ماه مبارک، دفترچه ها رو به ما تحویل میدادن. دوستان عزیزمون هر کدام به نوعی در این طرح به ما کمک کردن حاج آقای رضایی، حاج آقای نقره کار و حاج آقای حکمت فر. تصمیم بر این شد؛ ابتدای ماه مبارک که قرار بود خانواده ها برای گرفتن سبد کالاشون به دفتر مراجعه می کنن دفترچه های طرح “طهورا” را تحویل بدهند.
طرح اجرا شد و دفترچه ها را بررسی کردیم. حدود 40 خانواده دراین طرح شرکت کرده بودن و از میان این تعداد، حدود 25 خانواده دقیق فعالیت رو انجام داده بودن. قرار شد یک بسته هدیه شامل: خرما و زولبیا و چند قلم دیگه و یک لوح تقدیرچوبی ( که به اسم هر خانواده چاپ می شه) در ایام ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام برای تقدیر و تشکر از خانواده های فعال بهشون تقدیم بشه.
روز جمعه ای بود؛ آدرسها را از قبل مشخص کرده بودیم وهر یک از دوستان بزرگوار چند تا از این بسته ها را قبول کردن و به دست خانواده ها رسوندن.
قاب شاسی که برای خانواده های فعال طرح “طهورا” آماده کرده بودیم عناوینی داشت:
برای آقایان عنوان این بود: خانواده محترم …
و برای خانمهایی که سرپرست خانواده بودن: خانواده محترم سرکار خانم …
وقتی می خواستیم این قاب شاسی ها رو چاپ کنیم؛ اسامی رو برای آقای مهدی زاده که زحمت طراحی قاب شاسی ها را می کشیدن ارسال کردم تا ایشون مراحل کار رو انجام بدن. بعد از بازبینی طراحی هایی که برای چاپ ارسال شده بود؛ متوجه شدم یکی از اسامی به جای امیریان، امیری چاپ شده. ظاهرا خطایی صورت گرفته بود و “ان” در فامیل امیریان از قلم افتاده بود.
به آقای مهدی زاده گفتم: لطفا یک قاب دیگه طراحی کنید؛ تا بفرستیم برای چاپ و تذکر بدیم؛ اونی که اشتباه شده رو چاپ نکنن.
برای جلوگیری از هزینه اضافی با عزیزی که قرار بود قابها رو چاپ کنند تماس گرفتم و توضیح دادم در فایلی که برای شما ارسال شده؛ فامیل امیری ذکر شده که اشتباهه و باید امیریان چاپ بشه. ایشان هم قبول کردند.
وقتی لوحهای تقدیر به دستم رسید متوجه شدم؛ عنوانهای امیری و امیریان هر دو چاپ شده. با مسئول چاپ تماس گرفتم و مسئله رو گفتم. بنده خدا گفت: اشکال نداره. حالا کاریه که انجام شده. هزینه ی قابی که اشتباه شده رو، لازم نیست حساب کنید.
حالا یک قاب شاسی با عنوان امیری که از روی خطا چاپ شده بود روی دستمون مانده بود که کاربردی نداشت. با خودم گفتم این قاب را به عنوان نمونه ی کارمون میذاریم توی دفترکه یادآور این طرح باشه.

چند روزی گذشت؛ بعد از ماه مبارک رمضان یک روز که به دفتر فاطمیون رفتم؛ دوستان به من گفتند: آقای احمدی! یکی از مددجویان یک دفترچه آورده؛ مربوط به طرح “طهورا”. گفتم: اون طرح که مهلتش تموم شده. دوستان گفتند: خانمی که مراجعه کرده؛ گفته مشکلی داشتم و اون موقع نتونستم بیام و حالا دفترچه رو آوردم. دفترچه را باز کردم و به اسمش نگاه کردم. با تعجب دیدم نوشته شده، خانم امیری. فعالیتهای مربوط به طرح رو بررسی کردم. جالب این بود که خانم امیری فعالیتش را هم خوب انجام داده بود. یک پیش زمینه از نام فامیل امیری در ذهنم داشتم ولی برای اطمینان بیشتر به سراغ قاب شاسی باقی مانده رفتم؛ در کمال شگفتی عنوان قاب شاسی باقی مانده هم، سرکار خانم امیری بود. صاحبِ قابی با عنوان سرکار خانم امیری که ما می خواستیم به عنوان دکوری ازش استفاده کنیم پیدا شده بود. در حالی که اون موقع، ما فکر می کردیم این قاب اشتباهی چاپ شده؛ دقیقا برای این خانم آماده شده بود. حالا می تونستیم قاب خانم امیری رو هم به عنوان یک مددجوی فعال بهشون تقدیم کنیم.
از این مدل اتفاقات در خیریه فاطمیون زیاد دیده می شه و همه دوستانی که در دفتر فاطمیون مشغول به کارند؛ گواه بر این مدعا هستن که تقریبا هر چند روز یک بارموضوعات مشابهی داریم.
نوع نگاه ما به این مسائل مهمه. دو جور می تونیم با این موضوعات برخورد کنیم. این که بگیم شانسی بوده و اتفاقی بوده که افتاده یا این که با نگاه اعتقادی بهش نگاه کنیم. که این نگرش به ما یاد می ده هیچ برگی از درخت نمی افته مگر به اذن خدا.
حتما حکمتی در چاپ اشتباهی این قاب شاسی بوده و خدا چیزی را اینجا رقم زده که ما از دلیلش بی خبر بودیم.
گاهی اینقدر این دست موضوعات زیاد می شه که توسط دوستان “عنایات فاطمیون” لقب گرفته. واقعیت اینه که اگه نگاهمون رو به اتفاقات و جریانات، تصحیح کنیم؛ متوجه می شیم در این عالم رمز و رازهایی وجود داره که ما خیلی از اونها رو درک نمی کنیم و دست هدایتگری هست که امور رو سامان می ده و این طرز تفکرالهی به ما کمک می کنه بیشتر آرامش داشته باشیم و توفیقات و برکاتمون روزافزون بشه.
امیدوارم به حق محمد و آل محمد صلی الله و علیه و آله خداوند همه ی خیرین و نیکوکاران رو مشمول توفیقات وعنایات مادی و معنوی خود بگرداند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.